پاتینا کوچولوی من
یه دختر بچه سه سالهبا موهای طلایی و لبای نازک مثل غنچه،چشمای روشنچشمایی که هر کدوم یه رنگه مژه هاش یکی طلایی یکی مشکیبا دو تا واژه که همیشه اول سوالای ناتمومشهبر چی؟؟؟این بر چی ها تا جایی ادامه داره که...
View Articleکودکی هایم را پس بدهید
روزها و سال ها میگذرد از آن روزی که برای اولین بار قلم به دست گرفتم تا التهابات ذهن خسته ام را بر صفحه های بی جان بنگارمنمی دانم چه کسی اینگونه نوشتن را به من آموخت؟شاید هیچ کسآری هیچ کس!تا جایی که به...
View Articleدکمه
پلک هایم سنگینی میکنندبه سختی از لابه لای روزنه چشمان نیمه بازم،به پنجره خیره می شومقاب چوبی را که چشمانم دور میزند،روی وسعت تاریکی شب آرام میگیرد،دیگر من می مانم و رویایی که نمی دانم از کدام نقطه آغاز...
View Article
More Pages to Explore .....